يادداشت سردبير٬ شماره ۴۵
بسوى اول مه!
تداوم فقر و سرکوب ممکن نيست!
سياوش دانشور

از رويدادهاى دلپذير اين هفته آزادى رهبر و فعال کارگرى محمود صالحى بود. او يکسال ديگر را بدون هيچ دليل موجهى زندان کشيد٬ مورد توهين و ضرب و شتم قرار گرفت٬ در بيماريهاى شديد رنج برد٬ خواستند تدريجى جانش را بگيرند تا بقيه کارگران "عبرت" بگيرند٬ اما نتوانستند. جنبشى که محمود صالحى به آن تعلق دارد در ابعاد جهانى اعتراض کرد. جمهورى اسلامى اگرچه زهرش را ريخت اما صالحى در دل ميليونها نفر در ايران و جهان جاگرفت. اين رويداد در مورد اسانلو و دانشجويان آزاديخواه و برابرى طلب نيز صدق ميکند. سرکوب رژيم اسلامى اگرچه هر روز از مردم و معترضين قربانى ميگيرد٬ اما بيش از پيش براى رژيم گران تمام ميشود.
راه تقابل با اين سرکوب اما تداوم مبارزه است. اگر کارگران سکوت ميکردند محمود صالحى امروز موقعيت دشوارترى داشت٬ اگر دانشجويان سکوت ميکردند همرزمانشان در شرايط بدترى قرار ميگرفتند٬ اگر زنان به هجوم اسلام و حکومتش تن ميدادند امروز اوضاع بمراتب بدتر بود. در سال جديد و در آستانه اول مه٬ روز جهانى کارگر٬ موقعيت جنبش ما متفاوت است. از يکسو فضاى بگير و ببند و وثيقه و شايعات و جنگ روانى و کنترل پليسى سنگينى ميکند٬ و از سوى ديگر جبهه هاى مختلف مبارزه اوج ميگيرند. کماکان موانع زيادى سر راه مبارزه کارگرى قرار دارد. سياست رژيم و سرمايه داران ميدان را براى پيمانکاران و شرکتهاى پيمانى بشدت فراخ کرده است. ايجاد رقابت بين کارگران در استخدام٬ تلاش براى تبديل کارگران بيکار و گرسنه به اعتصاب شکن٬ مقابل قرار دادن کارگران "بومى و غير بومى"٬ کار قراردادى و قرارداد سفيد امضا٬ و شمشير دائمى اخراج بالاى سر کارگر٬ تنها بخشى از محدوديتهائى است که به مبارزه کارگران تحميل ميشود. با اينحال کارگران ايران صدرا ناچار ميشوند که اعتراض به اخراج را به جلو استاندارى و دوائر دولتى بکشانند. و رژيم اسلامى هم مثل هميشه در سرکوب کارگران به خود ترديد نميدهد.
سرکوب اعتراض کارگران ايران صدرا
روز سه شنبه اجتماع مجدد ۴٠٠ کارگر بیکار شده ايران صدرا در مقابل استانداری بوشهر٬ با هجوم وحشيانه نیروهای انتظامی و ضد شورش روبرو شد. در جريان سرکوب کارگران تعدادى از آنها را دستگیر کردند. از سرنوشت اين کارگران تاکنون خبرى منتشر نشده است. در اين جريان چند خبرنگار و عکاس روزنامه ها هم دستگير شدند. روزنامه رژيمى اعتماد ملی نام سه خبرنگار دستگير شده را میترا انبارکی، مریم خویین٬ اسماعیل جعفری٬ خبرنگاران هفته‌نامه دریای جنوب و هفته‌نامه سفیر بوشهر٬ معرفى کرده است. اين گوشه اى از جنگ کارگران و سرمايه داران و دولتشان براى بقا است.
اعتصاب نيشکر هفت تپه
همينطور از صبح سه شنبه ۲۰ فروردین٬ مجددا هزاران کارگر مجتمع نیشکر هفت تپه دست به اعتصاب زدند. کارگران بخش تولید و کليه  بخشهای وابسته به اعتصاب پيوستند و بنا به اظهار يکی از کارگران اعتصابی، بين ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ نفر کارگر دو شيفت کارى در اعتصاب شرکت کردند. اعتراض کارگران به پرداخت نشدن حقوق معوقه اسفند ماه و پاداشتهای سال گذشته است. خواست ديگر کارگران دائر شدن مجدد رستوران شرکت است که از يک سال قبل تعطيل شده است. آخوندى بنام يعقوب شفيعى که مدير عامل اين شرکت است٬ در جريان اعتصاب اسفند ماه ٨۶ وعده داد که حقوق کارگران را فورا پرداخت کند اما تاکنون پولى به کارگران پرداخت نکرده است.
کارگران قربانى رقابت سرمايه ها
يک دليل پرداخت نکردن حقوقها را در نيشکر هفت تپه "دولتى بودن" اين شرکت٬ "نداشتن بودجه"٬ و ورشکستگى بدليل ناتوانى در رقابت با "مافياى شکر" اعلام ميکنند. يعنى قيمت شکر تمام شده در اين شرکت تقريبا دو برابر نرخ وارداتى آنست. يک سياست ناسيوناليستى و بى ثمر در اعتصابات مکرر دو سال گذشته٬ خواست "مبارزه دولت با مافيای شکر براى جلوگيرى از رکود و ورشکستگی کارخانه های توليد شکر در ايران" بوده است . اين وضعيتى است که بطور مثال در مورد نساجيها و شرکتهاى مختلف ديگر هم وجود دارد. ترديدى نيست که کارگران بايد در مقابل اخراج بايستند٬ از شغل و امنيت شغلى و زندگى شان دفاع کنند. آما آيا اين سياست را ميتوان به رژيم اسلامى تحميل کرد؟ دوران "سياست خودکفائى اقتصادى" مدتهاست که به پايان رسيده است. هرچند همان زمان هم عمده نيازهاى مصرفى متکى بر واردات بود. اگر کارگران با اين سياست ميتوانند سياست اقتصادى رژيم اسلامى و سرمايه دارى ايران را تغيير دهند٬ چرا نميتوانند کل اين دم و دستگاه را جارو کنند؟ واقعيت اينست که کارگران قربانى رقابت سرمايه ها هستند که دولت اسلامى سخنگوى واحد و حامى منافع آنهاست. نه اين صنايع و بازسازى آن در اولويت برنامه هاى اقتصادى رژيم اسلامى است و نه سرمايه داران "مافياى شکر" و امثال مصباح يزدى حاضرند از وارد کردن شکر صرف نظر کنند. کارگران بايد سياست روشنى در قبال اين وضعيت داشته باشند و نميتوانند زندگى و آينده خود را به رقابتهاى سرمايه ها بسپارند. اين موضوعى است که صدها واحد توليدى در ايران با آن روبرو هستند. صنايعى که مشمول طرح تعديل٬ بازسازى٬ واگذارى به بخش خصوصى و يا تعطيلى کامل اند. خواست "کار يا بيمه بيکارى مکفى" خواستى است که ميتواند چتر واحد مبارزه کارگرى در اين گونه صنايع باشد. زندگى کارگر و خانواده کارگرى نبايد تابعى از بالا رفتن نمودار سود و زيان سرمايه باشد. با سياست "حمايت از بازار داخلى" و دادن بودجه به سرمايه داران اين شرکتها وضع کارگران تغييرى نميکند٬ بدتر ميشود و انرژى و مبارزه آنها به هدر ميرود.  
فقر و فلاکتى که رژيم اسلامى به کارگران تحميل کرده است ابعاد وسيع و چشم انداز وحشتناکى دارد. پاسخ اخراج و بيکارى٬ رقابت برسر داشتن کار با دستمزد کمتر نيست. پاسخ ورشکستگى کارخانه و تعطيلى آن٬ دفاع از توليدات داخلى نيست. پاسخ کار برده وار قراردادى٬ مقابله با کارگران ديگر نيست. اين سرمايه دارى بحران زده ايران و فلاکتى است که بناگزير به طبقه کارکن تحميل ميکند. بايد براى مقابله با اين روندهاى اساسى که کل طبقه کارگر و اکثريت مردم محروم را مورد هدف قرار داده است فکرى اساسى کرد. کارگر توپ و تانک و ارتش ندارد. بايد متشکل شود. قدرت طبقه ما تنها در تشکل و اتحاد است. اين تهاجم کثيف و خونين سرمايه داران را به زندگى طبقه کارگر تنها ميتوان با قدرتى غيرقابل مهار پاسخ داد. برپائى مجمع عمومى کارگران در هر مرکز توليدى و تقويت جنبش مجامع عمومى کارگرى٬ تنها راه مقدور و ممکن امروز متشکل کردن کارگران است. هر زمان نيروى اعتراض کارگرى به اندازه کافى قدرتمند شود٬ دولت و سرمايه داران راهى جز عقب نشينى در مقابل کارگران ندارند. مقابله با اخراج و ممنوعيت اخراج٬ خواست کار يا بيمه بيکارى مکفى براى تمام افراد آماده بکار٬ الغاى کار قراردادى٬ افزايش دستمزدها و بالا بردن سطح زندگى خانواده کارگرى٬ تنها از طريق به ميدان آمدن يک جنبش وسيع و توده اى کارگران ممکن است. مجمع عمومى و سنت عمل مستقيم کارگرى هسته اصلى و نياز حياتى عروج اين جنبش است. تداوم فقر و سرکوب عملى نيست. برگرداندن ورق به نفع کارگران تنها راه برون رفت ازاين وضعيت است. 
بسوى اول مه٬
در اول مه امسال کارگران سوسياليست و راديکال بايد در مقابل اين مسائل اساسى جنبش کارگرى که زندگى دهها ميليون خانواده کارگرى را تهديد ميکند٬ پلاتفرم سوسياليستى شان را عليه سرمايه اعلام کنند. بايد کارگران را به ايجاد سنگربندى در مقابل توحش سرمايه دارى فراخواند و عملا دست بکار آن شد.*